دفاع مقدس ریونجرز

𝐩𝐚𝐫𝐭 𝐨𝐧𝐞
(این علامت منه -)
چیفویو:سراغتونو بندازین پاییینننن!! *حمله دشمن رو دید*
همگی سراغمونو پایین انداختیم
-باجی اون آر پی جی رو بده به من!!
باجی:بیا!
*مایکی که یه جا نشسته داره دوریاکی میخوره*
اسراعیل درحال زدن تیر
من و باجی:*شلیک 20 تا تیر همزمان با عربده های ک.. صشعر*
دراکن:بگیر که اومد ک.. صکشاااااااااا
میتسویا:دراکن بپاااااا
دراکن سرشو انداخت پایین
مایکی:حواستون باشه نخورین نمیرین
-تو چرا انقدر ریلکسی داداش پاشو بجنگ ک.. یر میشیاااااا
مایکی:حال ندارم
باجی:ما رو نگاه با کی اومدیم جنگ🗿
-همون *تیر اندازی*کککک.. صصصککشششش
اسمایلی و انگیری از پایگاه جنگی ایران یواشکی موشک خیبر شکن اورده بودن
اسمایلی:برید کنار شلیک کنیم
انگیری:روشنش کن هاکایی
هاکایی موشک رو با هر روشی که من نمیدونم روشن کرد
باجی و من رفتیم کنار و مایکی هم خونسرد درحال دوریاکی خوردن بود و دراکن مایکی رو کشید کنار نمیره و میتسویا و سانزو هم یه گوشه بودن به گا نرن
سانزو:پرتاب!
موشک پرتاب شد رفت اسمون و نمیدونم چطوری افتاد به مقر دشمن و همه عین پاستیل مار پرتاب شدن( دشمنا)
-به افتخار برادران دوقلووووو
همگی خوشحالی میکردیم که دیدیم کیساکی از طرف اسراعیل اومد با لباسای پاره پوره و مقدار زیادی خون
هانما هم در کنارش
کیساکی:اویی! جنگ هنوز تموم نشده دف... *از اسراعیل میان*
باجی:خفه شو بابااااااا
-بزار باد بیاد باباااااااا
هانما:توهین به دیلر گروه میکنید؟!
میتسویا:دیلر؟! دیلر چیه؟!
-ها؟! اهاااا... کصمغز دیوث لیدر نه دیلر
هممون از خنده ریدیم که یهو اعراقی ها حمله کردن
کیساکی و هانما که از مرزشون گذشته بودن به ما پیوستن و میجنگیدن
-بچه ها حملههههههه

برای پارت سم بعد 10 لایک دیگه زیرا تصمیم دارم یه داستان سم بنویسم)

(جهت خنده و هیچ توهینی درکار نیست)
دیدگاه ها (۶)

بادیگارد شخصی

تیکتاکر قاتل

عکس بصی بی ربط... به هرحال میخوام یه فن فیک خنددار از «توکیو...

سفر جنگلی

بچه ها من میخوام خوانواده تشکیل بدم .ایزانا : خودم مایکی اول...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط